Loading...

طی ده سال زندگی در دبی، تلاش بسیاری کردم که رازهای موفقیت این کشور را در حد توان درک کنم. سعی داشتم بدانم چه شد که این صحرای بی آب و علف با آن هوای گرم و شرجی و تنها یکی دو روز بارانی در سال، شهری که حتی آب آشامیدنی و خاک حاصل خیز ندارد، طی کمتر از پنجاه سال اینقدر موفق شد؟ چرا پروژه‌های عظیمی مانند مترو در آن دقیقا در یک روز و ساعت معین (9/9/2009 ساعت 9 و 9 دقیقه شب) افتتاح می‌شود؟

دوبی

از منظر یک بیننده‌ ی کنجکاو، نتایجی را که از یک دهه زندگی  در دبی آموخته ‌ام در اختیار شما خواهم گذاشت و می‌دانم که برای افرادی که علاقمند به بهبود خود و جامعه خود هستند می‌تواند مفید باشد.

 

 

الف- احترام گذاشتن به تنوع ملیت، فرهنگ و مذهب

 

تصور می‌کنم دبی تنها شهر اسلامی خاورمیانه یا جهان باشد که بیش از 150 ملیت با فرهنگ‌ های کاملا متفاوت در صلح و صفا با هم زندگی می‌کنند. درست است که در هر محله‌ حتما یک مسجد تمیز و پررونق (اهل سنت) هست، اما شیعیان هم مساجد و تکیه های متعدد دارند و مراسم محرم یا شب‌های قدر را بدون  هیچ مشکلی برگزار می‌کنند. ایرانیان به ‌راحتی سیزده ‌بدر و چهارشنبه ‌سوری خود را در محل‌ هایی که هرسال مشخص می‌شود و مزاحمتی برای دیگر شهروندان ندارد اجرا می کنند، مسیحیان هم به کلیسا می‌روند. حتی هندوها هم معبدی خود را دارند. مردم هند و پاکستان و کشورهای افریقایی هم با لباس سنتی خود رفت و آمد می‌کنند.

در مراکز خرید یا محیط کار بسیار پیش می‌آید که دو زن مسلمان و غیرمسلمان را در کنار هم ببینید که یکی حجاب بسیار کامل  دارد و دوست غربی او هم پوششی کاملا متفاوت دارد و هردو صمیمانه با هم معاشرت دارند.

دبی هم البته سختگیری‌های خاص خود را  دارد. زمانی یک تنیس باز اسرائیلی برای مسابقات به دبی آمده بود. اجازه‌ ی ورود به او داده نشد و غرامت سنگین این ممانعت نیز به وی پرداخت شد، ولی به طور کلی هیاهوی رسانه‌ای روی این مسائل صورت نمی‌گیرد.

به دلیل همین رعایت حقوق دیگران است که هر کشوری که در منطقه دچار بحران سیاسی یا اقتصادی می‌شود، ثروتمندان یا متخصصان آن کشور به فکر مهاجرت به دبی می‌افتند، ولی ما سازوکار مشخصی برای مهاجر پذیری و استفاده از تخصص یا ثروت مردم یا ایرانیان خارج از کشور نداریم.

مدیران دبی اما با هوشمندی فراوان زمینه‌های لازم برای جذب ثروت (مالی، علمی) را فراهم کرده‌اند و موفق شده‌اند مردم را نیز همراه خود کنند. برای آنها مهم نیست شما از کدام کشور و با چه نژاد و مذهبی هستید و حضور بیش از 150 ملیت در این شهر، گواه همین موضوع است. برای آنها شکوفایی دبی مهم است. هرکسی با خود ثروت (مالی، علمی) بیاورد، قدمش را گرامی می دارند. در عین حال چارچوب‌های نامرئی فرهنگی که با مهارت چیده شده‌اند، باعث می‌شود که سنت‌های ملی-مذهبی کشور نیز چندان دستخوش دگرگونی نشود.

 

ب-  تبدیل کردن تهدیدها به فرصت

آن داستان مشهور را شنیده‌اید که دو شرکت فروش کفش، دو مامور بازاریابی به قبایل افریقایی فرستادند. یکی تلگراف فرستاد که اینجا اوضاع برای شرکت ما خیلی بد است. چون هیچکس کفش نمی ‌پوشد. دیگری تلگراف فرستاد که اینجا موقعیتی عالی داریم. چون هیچکس کفش ندارد. این داستان ساده به‌خوبی تفاوت نگرش را نشان می‌دهد. مدیران و مسئولان دبی، استاد کردن تبدیل تهدید به فرصت هستند. در واقع آنها به هر مساله‌ای به این شکل نگاه می‌کنند که از این مشکل چگونه به نفع دبی استفاده کنیم؟

چند مثال:

صورت مسئله: هوای گرم و شرجی تابستان دبی غیرقابل تحمل است.

تهدید (دیدگاه اکثریت): در این هوای گرم مسافری به شهر ما نمی‌آید.

فرصت (دیدگاه مدیران دبی): فستیوال تابستانی با قیمت‌ها و شرایط هیجان‌انگیز برگزار می‌کنیم و مردم را در گرما به دبی می ‌کشانیم.

صورت مسئله: هیچ جاذبه‌ ی گردشگری قدیمی نداریم. کشور امارات تاریخ و قدمتی ندارد.

تهدید (دیدگاه اکثر مردم): موفقیتی در انتظار ما نیست.

فرصت (دیدگاه مدیران دبی): جاذبه‌ ی گردشگری می‌سازیم. اگر زمان حال ما باشکوه باشد،  گذشته را فراموش می شود.

صورت مسئله: امارات کوه و جنگل و رودخانه ندارد.

تهدید (دیدگاه بیشتر مردم): چه کسی به این سرزمین خشک می ‌آید؟

فرصت (دیدگاه مدیران دبی): صحرا که داریم. تورهای جذاب سافاری برگزار می‌کنیم. ساحل دریا را به بهترین امکانات و زیباترین گردشگاه ‌های مصنوعی مجهز می‌ کنیم.

صورت مسئله: دوبی برف و باران ندارد.

تهدید (دیدگاه اکثریت): مشکل آب داریم. مشکل آبیاری داریم.

فرصت (دیدگاه مدیران دبی): آب دریا را شیرین می‌کنیم. به شهروندان خدمات بسیار مناسب آب‌رسانی می‌دهیم و هزینه‌ی آن را به شکل کامل می‌گیریم. با آبیاری قطره‌ای، این شهر را کاملا سبز و سرزنده نگاه می‌داریم. چه خوب که برف و باران نیست. چهار فصل سال می‌توانیم گردشگرانی از کشورهای سردسیر اروپا و روسیه و ... داشته باشیم. می‌توانیم از خورشیدی که همیشه داریم انرژی می گیریم و ... پیست اسکی مصنوعی با بارش برف مصنوعی می‌سازیم که تبدیل به جاذبه‌ی گردشگری شود.

صورت مسئله: نیروی متخصص و نیروی کار نداریم.

تهدید (دیدگاه اکثریت): بدون نیروی کار کشور پیشرفت نمی‌ کند.

فرصت (دیدگاه مدیران دبی): قوانین مهاجرتی مشخصی وضع می ‌کنیم که هم برای ما و هم برای مهاجران سود داشته باشید. از نیروی کار ارزان آسیا (هند، پاکستان، فیلیپین ...) برای توسعه‌ ی دبی استفاده می‌ کنیم. بهترین متخصصان کشورهای پیشرفته را با بهترین حقوق و مزایا دعوت می ‌کنیم که برای توسعه‌ ی دبی برنامه ‌ریزی کنند.

صورت مسئله: شناخته‌ شده نیستیم. پول نداریم. (البته این مساله فقط 30 سال پیش مهم بود.)

تهدید (دیدگاه اکثریت): باید با این بدبختی روبه ‌رو شویم. چاره ‌ای نیست.

فرصت (دیدگاه مدیران دبی): با تکنیک‌ های علمی دبی را به یک برند جهانی تبدیل می‌کنیم. نماد می ‌سازیم. میزبان مسابقه های معتبر ورزشی می‌ شویم. فستیوال ‌ها و نمایشگاه‌ های علمی و هنری (gitex، arab health) و ... برگزار می‌کنیم. با حذف مالیات، سرمایه ‌گذاران و شرکت‌‌های معتبر خارجی را جذب می‌کنیم.

ده‌ ها مثال دیگر می ‌توانم بزنم. ولی اگر در خانه کس است، یک حرف بس است. هریک از ما در زندگی خود، در شهر خود، در اجتماع خود کافی است این باور ارزشمند را سرمشق کار خود قرار دهد که:

«مشکل اهمیت ندارد، نحوه ‌ی برخورد ما با مشکل است که اهمیت دارد.»

باور صحیح و سازنده می ‌تواند هر تهدید را به یک فرصت تبدیل کند و این مهارتی است که مدیران دبی به‌خوبی آن را فرا‌گرفته ‌اند.

آن کس که نداند و بداند که نداند...

به گمان من یکی از مهم‌ترین عوامل موفقیت دبی، «هنرِ ندانستن» است!

این شیخ ‌نشین کوچک می‌ داند که امکانات و توانمندی ‌هایش چیست. آن نقاط قوت را برجسته و تقویت می ‌کند و در موارد بسیاری که ضعف دارد، کار را به بهترین ‌ها می ‌سپارد.

به عنوان مثال، دبی هرگز ادعا نمی‌کند که می‌خواهد خودروسازی کند. اصلا روی کاری سرمایه‌گذاری نمی‌کند که پتانسیل آن را ندارد. به جایش بستری فراهم می‌کند که تمام خودروسازان دنیا به شکل کاملا رقابتی به عرضه‌ی خودرو بپردازند.

یک مثال دیگر. مدیران دبی با اذعان به این مساله که مترو سازی نمی‌دانند، برای انجام پروژه‌ ی مترو از بهترین سازندگان دنیا دعوت کردند و در نهایت شرکت ژاپنی میتسوبیشی برنده‌ی این طرح شد و سیستم فوق‌العاده‌ی متروی دبی را راه‌ اندازی کرد که در زمان مقرر، یعنی 9/9/2009 ساعت 9 و 9 دقیقه شب افتتاح شد. کسانی که این شبکه ‌ی مترو و کیفیت قطارها و ایستگاه ‌های آن را دیده‌اند بهتر می ‌دانند که از چه چیزی صحبت می‌کنم.

همین مساله برای برج‌ سازی و ساختمان‌ سازی، تقویت دانشگاه‌ ها، استفاده از سیستم ‌های آموزشی مدارس مختلف جهان، مدیریت پروژه ‌ها، مدیریت شهری، سیاست ‌گذاری اقتصادی، بانک ‌داری، برند سازی و ... وجود دارد.

مدیران دبی هرجا که نمی‌دانند، به ‌راحتی از بهترین متخصصان دنیا در آن حوزه کمک می ‌گیرند و منافعی که عاید آنان می‌شود، به ‌مراتب بیشتر از هزینه‌ هایی است که صرف می ‌کنند.

طبیعی است که حضور دائمی مشاوران گوناگون علمی، اقتصادی، مدیریت و ... در این شهر، باعث رشد مردم و مدیران بومی امارات نیز می‌شود و به ‌تدریج مدیریت کلان هر بخشی، به شهروندان و نسل جدید امارات سپرده می‌شود.

در دنیای امروز، این که بخواهیم همه‌کاره باشیم افتخار محسوب نمی‌شود. هر شخص، شرکت، سیستم، شهر یا کشوری باید بداند که باید بر چه مسائلی تمرکز کند و چه مسائلی را با برون ‌سپاری (outsourcing) بر عهده‌ی دیگران بگذارد.

 

ج- ارزش قایل بودن برای ثروت

نکته ‌ای که امروز می‌ خواهم مطرح کنم برای ذهن بسیاری از مخاطبان، امری چالش ‌برانگیز خواهد بود. دلیل این مساله آن است که ما کمابیش در فرهنگی بزرگ می‌ شویم که ثروت را نکوهش می ‌کند و فقر را گرامی می  دارند. 

شاید بخشی از این فرهنگ، میراثی است که از تصوف و نیز از تفکرات چپ و کمونیستی به ما رسیده است. در هر حال ما به شکلی بزرگ می‌ شویم که احادیث ارزشمندی همانند «از دری که فقر وارد شود ایمان خارج می‌شود» را کم ‌اهمیت بشماریم. وقتی در یک جمع بگوییم که بزرگان و پیشوایان ما، مثلا امام علی، فرد بسیار ثروتمندی بوده بسیاری از مخاطبان حس بدی پیدا می ‌کنند.

واقعیت این است که امام در عین ثروت فراوان، فردی زاهد و پارسا بود که کوچکترین دلبستگی به ثروت و مال دنیا نداشت. تردید ندارم که ساعت‌ها صحبت و پیش‌ نیاز لازم است که ذهنیت منفی بسیاری از مخاطبان نسبت به مساله ‌ی ثروت تصحیح شود و من هم در این نوشته کوتاه، چنین قصدی ندارم.

با این مقدمه می ‌خواهم بگویم که یکی از عوامل پیشرفت دبی (و کشورهای ثروتمند دیگر) گرامی‌ شمردن ثروت  (در ابعاد گوناگون مادی، معنوی، علمی ...) است. در  دبی ثروتمند بودن، خودرو خوب داشتن، در مسکن خوب زندگی کردن... مشکلی ایجاد نمی‌ کند و در شخص احساس گناه به وجود نمی ‌آورد، کسی به دلیل ثروتمند بودن شماتت نمی شود و این مساله‌ ی بسیار مهمی در رشد روزافزون ثروت یک کشور است.

بارها در طول زندگی در این شهر، خودروهای بسیار گران قیمت دیده‌ام که به‌ سادگی در یک مکان عمومی پارک شده و هیچ دزد گیر و قفل فرمانی هم ندارد و اصلا کسی به آن نگاه هم نمی‌کند. ساعت نماز هم که می‌رسد اتفاقا رانندگان خودروهای گران قیمت کنار نزدیک ‌ترین مسجد توقف می ‌کنند و نماز می ‌خوانند و این عالی است که ببینیم ایمان و ثروت، منافات و تضادی با یکدیگر ندارند.

ساعت‌ ها می ‌توان در این‌ باره صحبت کرد و می ‌دانم ذهن بسیاری از مخاطبان این مساله را نمی‌پذیرد، ولی خیلی مختصر می‌ گویم که هر جامعه ‌ای که بخواهد رفاه بیشتری را تجربه کند، باید مردم آن جامعه دید مثبتی به ثروت داشته باشند. اگر در جامعه‌ای یکسره بر طبل بزرگداشت فقر بکوبیم و در فیلم‌ ها و سریال‌ ها شخصیت‌ های ثروتمند را افرادی نابکار و بی‌خدا نشان بدهیم و فراموش کنیم که با همین ثروت است که مدرسه، بیمارستان، مراکز علمی و تحقیقاتی و فرهنگی، کارگاه و کارخانه ساخته می‌شود، اگر دائما از ضرب ‌المثل‌هایی مانند «پول چرک کف دست است» استفاده بکنیم ... تنها به گسترش فقر کمک خواهیم کرد. 

اگر در اعماق ذهنیت مردمان یک جامعه، این باور نهادینه شده باشد که ثروت امری ناپسند است و خداوند ثروتمندان را دوست ندارد، اگر تفکر غالب مردم این باشد که هر ثروتمندی قطعا کلاه بردار و متقلّب  است  و اصولا به شیوهای حلال نمی‌توان ثروتمند شد، اگر به‌ اشتباه  کارآفرینان ثروت ‌ساز را افرادی مستکبر بدانیم ... به ‌هیچ وجه موفق به افزایش ثروت عمومی جامعه نخواهیم شد. آیا از فقر بیزاریم و دوست داریم فقرای اجتماع کم شوند؟

راه صحیح آن، ارج ‌نهادن به ثروت به عنوان نعمتی ارزشمند است، نه تمرکز هرچه بیشتر بر تفکراتی که فقر را ارج می نهند. تصحیح باور مردم درباره‌ی ثروت و این که خداوند دوست دارد بندگان خود را ثروتمند و بی‌نیاز و سرافراز ببیند، مقدمه و پیش‌ نیاز افرایش ثروت و درآمد مردم یک جامعه است (که بخش مهمی از این تصحیح دیدگاه بر دوش مدیران و رسانه‌هاست.)

دبی این‌ گونه است. در دبی ثروت ‌آفرینی یک ارزش است و این یکی از دلایل مهمی است که باعث می‌شود سطح رفاه و ثروت مردم این کشور به طور مستمر بهتر شود. دقت به این مساله هم ضروری است که در کشور امارات، سود بانکی زیر 5درصد است و انباشت مال در بانک ‌ها، به سود سپرده‌ گذاران نیست.

حتما اگر مدیران کشوری به جای وضع روزافزون قوانین دست ‌و پا گیر کسب ‌و‌ کار، بستری برای رشد، خلاقیت، کارآفرینی و استفاده‌ ی صحیح از ثروت (مادی، معنوی، استعدادهای انسانی ...) و ایجاد امنیت اقتصادی فراهم کنند زمینه‌ های افزایش رفاه در آن اجتماع بسیار سریع ‌تر فراهم خواهد شد.

(* لطفا  دقت شود که در سراسر این متن، از واژه‌ ی ثروت به جای پول استفاده کرده ‌ام. ثروت مفهومی کلان ‌تر و عمیق‌ تر از پول دارد. )

نویسنده: علی اکبر کاویانی

منبع: کاویانی آنلاین

نظر خود را بنویسید